یادداشت| اصغر فرهادی؛ با هنر اما ...!
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، اصغر فرهادی زاده (۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۱) کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده فیلم ایرانی است که در سال ۱۰۱۲ فیلم جدایی نادر از سیمین وی برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان شد و همزمان نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی (اورجینال) برای این فیلم شد.
وی همچنین در سال ۲۰۱۲ برنده جایزه بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب به خاطر کارگردانی و نویسندگی فیلم جدایی نادر از سیمین شد. فرهادی در جشنواره کن ۲۰۱۶ جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم کن را برای نگارش فیلمنامه فیلم فروشنده دریافت کرد، همچنین در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار فروشنده به نویسندگی و کارگردانی وی توانست جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را کسب کند. پیشتر وی برنده ۳ جایزه سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی جشنواره فیلم فجر در سال های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۷ و ۱۳۸۹ شده است.
خرس نقره ای جشنواره فیلم برلین به عنوان بهترین کارگردان برای فیلم درباره الی و خرس طلایی جشنواره فیلم برلین به خاطر فیلم جدایی نادر از سیمین از دیگر دستاوردهای اوست وی اولین فیلمساز ایرانی است که توانسته است این جایزه را به خود اختصاص دهد.
به عقیده اکثر منتقدین و مردم فیلم درباره الی مهمترین فیلم کارنامه هنری است. از آن جهت که اصغر فرهادی به دلیل بر عهده داشتند استعدادهای کارگردان نویسنده و تهیهکننده در نهایت میتواند آنطور که باید و شاید سینما و نوع نگاه خاص را ارائه دهد؛ فرهادی با سبک رئالیسم در درباره الی شروعکننده موج سوم موج نو سینمای ایران شد.
اما حالا بعد از فراز و فرود بسیار، اصغر فرهادی اظهاراتی داشته که دیگر از مقوله هنر خارج است؛ اظهارات عجیبی که وی در مصاحبه با روایتی، درباره کشورش ایران بیان کرده است؛ او در این مصاحبه گفته «ایران کشوری سرکوبگر است که در آن شما آزادی برای سخن گفتن و بیان تفکراتتان ندارید؛ به نظرم ایران باید در صدر لیست کشورهایی باشد که محتوای مکالمات رسانه های اجتماعی بیشتر درباره مسائل اجتماعی و سیاسی است».
وی در ادامه می گوید «تندرو ها خیلی مشابه همدیگر هستند بدون توجه به کشور و یا سیستم های سیاسی آنان؛ با وجود اینکه ترامپ رفتار و واکنشی بسیار افراطی نسبت به ایران داشت، همان نوع تندروی در ایران هم وجود داشت، هیچ تردیدی نسبت به این مسئله ندارم که بودن «جو بایدن» کل دنیا را جای بهتری می کند؛ باید تغییری هم در طرف های ایرانی صورت بگیرد تا اطمینان حاصل شود که هر دو طرف می توانند بهتر باشند».
اگر بخواهیم نگاهی بی طرفانه به این صحبت های فرهادی داشته باشیم متوجه می شویم که این دخالت و ورود های نابجا از سوی هنرمندان در مسائل سیاسی و اجتماعی رفته رفته به یک سنت تبدیل میشود؛ ای کاش اندکی این اظهار نظر و حرافی های برخی هنرمندان فایده و ثمری برای امرار معاش و آرامش و آسایش مردم داشت!
نمونه این اظهارات نابجا را در حمایت اکثر هنرمندان از دولت تدبیر و امید در انتخابات یازدهم و دوازدهم مشاهده می کنیم که ناکارآمدی و ناتوانی این دولت در تأمین نیازهای اولیه مردم باعث عذرخواهی اکثر هنرمندان شد.
مارک والبرگ بازیگر سرشناس آمریکایی معتقد است که «سلبریتی ها نباید در سیاست دخالت کنند و باید دهان خود را بسته نگه دارند»، البته منظور این هنرپیشه هنرمندان کشور خودشان است زیرا برای هنرمندان ایرانی رعایت این مسئله کمی سخت است.
این بازیگر فیلم چهار برادر اعتقاد دارد که این کار هنرمندان به آنها نشان می دهد مردم شاید سی دی آثار شما را بخرند و یا به تماشای فیلم های تان بیایند، اما در هر صورت به همه حرفهای شما گوش نمی دهند، زیرا شما سفره نان ها را نمی بینید، قرض ها و قبض های آنان را پرداخت نمی کنید و رنج فقر آنان را از نزدیک لمس نمی کنید به همین منظور آنان ترجیح میدهند در مسائل مهم سیاسی خودشان تحقیق کنند تا اینکه به حرف هنرمندانی گوش بدهند چه بیشتر منافع خودشان را در بزنگاه های سیاسی در نظر می گیرند.
هرکجا که نام وطن فروشی به گوش ما ایرانیان می رسد یاد مظفرالدین شاه، میرزا آقا خان نوری و در کل اکثر سیاستمداران دوره قاجار میافتیم، اما وطن فروشی شکل های مختلفی دارد که بدگویی و سیاه نمایی کشور خود شکل دیگری از آن به شمار می آید.
در واقع هنرمندانی که در این سال ها در کنار کشور و مردم خود بودند هیچگاه از یاد مردم فراموش نشده اند اما به وضوح دیده ایم هنرمندی که بلندگو و تریبون دشمنان کشور و ملت خود می شوند رفته رفته از یاد و خاطره مردم محو میشوند، زیرا ملت ایران به واسطه فهم و منطق بالایی که دارند قدرت تشخیص هنرمند واقعی و هنرمندی که در اختیار بیگانگان قرار میگیرد را دارند.
اصغر فرهادی زیر سایه امنیت آرامش کشور که مرهون و مدیون تلاش و فداکاری های بسیاری از فرزندان همین آب و خاک است زندگی میکند و فیلمش را می سازد و آزادانه نقد می کند و ایران را کشوری سرکوبگر می خواند.
البته اندکی خرد و فهم هنری لازم است که بدانیم فستیوالهای معتبر غربی توجه زیادی به این موضعگیریها دارند و بیش از آن که به هنر کارگردان و محتوای آثار آن توجه کنند به همین تخریب ها و وطن فروشی های آنان توجه دارند که تعیین میکند جوایزشان را به کدام سمت ببرند.
کارگردان «جدایی نادر از سیمین» این مسئله را به خوبی می داند و متوجه است که چه موقع و کجا و در مورد چه موضوعی ورود و نقد و تخریب کند تا شاید جوایز دیگری برای سیاه نمایی وطنش به او هدیه دهند!
البته اگر از دایره انصاف خارج نشویم هنرمندان منطقی که عرق ملی و میهنی دارند هم کم نیستند، نمونه اش استاد محمود فرشچیان عزیز که با وجود این که در ایالات امریکا ساکن است ذرهای از حب وطن در وجودش کم نشده و هرکجا نیاز باشد از حضور خود و هنر و توانمندی هایش برای کشورش کم نمی گذارد.
به طور مثال در ساخت ضریح جدید امام حسین علیه السلام که طراحی ضریح به عهده خود ایشان بود هر تلاشی که توانستند انجام دادند و از امریکا به صورت تصویری در جریان جزئیات ساخت ضریح قرار میگرفتند.
حال نگاهی به میزان محبوبیت استاد فرشچیان و سلبریتی های امروزی بیندازیم، آیا قابل مقایسه است؟
کلام آخر اینکه اگر کسی به حیطه فعالیت این هنرمندان و سلبریتی ها وارد شود فریاد بر می کشند که کار ما تخصصی است و هر کسی حق ورود و نظر دادن در مورد آن را ندارد اما وقتی نوبت به خود آنها میرسد در مورد هر چیزی نظر می دهند و برای حفظ منافع شخصی شان هر هزینه ای را به ملت ایران تحمیل می کنند.
تنها نکته ای که باعث آرامش خاطر می شود این است که هرچند برخی از مردم به خاطر پیروی از سلبریتی های بیسواد هزینههای زیادی را در این هشت سال اخیر متوجه ملت سربلند ایران کرده اند، اما امروز احساس می شود خوشبختانه به خوبی آگاه شده اند که هر شخصی که به نوبه ای شهرت دارد، دلسوز آنان نیست.